به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ میان رشتگی، چه در آموزش و چه در پژوهش ناظر به پرسشها و مسائلی است که یک «رشته» آکادمیک به تنهایی از عهده تبیین، تفسیر، تحلیل و نظریه پردازی در باب آنها نیست. از سوی دیگر، مطالعات میان رشته ای در مسیر گذر از «دانشمند شدن» به «متخصص» شدن حائز اهمیت شده است. در پی تقسیمبندی جدید در علوم و معارف، و تأسیس دانشکدهها و رشتههای مختلف، به ویژه با عطف توجه به نکته کلیدی «حل المسائلی» آن رشتهها، بسیاری از موضوعات موجود در علوم و معارف به رغم تبیینهای مختلف از آنها، همچنان دارای تبیین، تحلیل و یا تفسیر مکفی و متناسبی نبودند.
از اینجا بود که مطالعات میان رشته ای پا به عرصه گذاشت تا امکان نظریه پردازی در باب آن موضوعات را فراهم آورد. در باب ماهیت و لزوم این مقوله و چگونگی پرداختن به مساله، با توجه به مطالعات میان رشته ای گقتگویی با دکتر احد فرامرز قراملکی استاد و رئیس پژوهشکده اخلاق حرفه ای دانشگاه تهران انجام داده ایم که در ادامه می آید. قراملکی در زمینه اخلاق حرفه ای و سازمانی فعالیت دارد و اخلاق سازمانی و روش شناسی فلسفه ملاصدرا از نوشته های اوست که از مطالعات بین رشته ای در نگارش آنها بهره برده است.
*ماهیت مطالعات میان رشته ای چیست؟
پژوهش و مطالعه معطوف به حل مساله است. خوشبختانه در دهه های اخیر کشف شده است که مسائل مورد تحقیق ما به دو گونه اند گاهی یک مساله تک تباری است و گاهی چند تباری. یعنی در یگ گستره تک معرفتی ریشه دارد. ملاً اگر بخواهیم ترکیب شیمیایی نمک را تشریح کنیم، این به یک گونه از دانش مربوط است و در این تشریح به کمک یک دانش مشخص خواهیم رفت. اما گونه دوم از مسائل پژوهش مسائل چند تباری هستند، به عبارت دیگر در علوم مختلفی ریشه دارند. یعنی مساله واحد ریشه در علوم مختلفی دارد. حل این مسائل چند تباری با محدود شدن به یک رشته امکان پذیر نخواهد بود. بر این اساس، این ضرورت پیش می آید که ما از ظرفیت و پتانسیل رشته های مختلف استفاده کنیم.
استفاده از توان رشته های مختلف نیازمند به یک نقشه عملیاتی پژوهشی و نیازمند به مدل است. این مدل ها را به نام مطالعات میان رشته ای می شناسیم. مطالعات میان رشته ای با مطالعات چند رشته ای متفاوت است. مطالعات میان رشته ای مطالعاتی است که بر اساس یک مدل و نقشه پژوهشی از تعامل بین رشته ای برای حل مساله چند تباری بتوانیم استفاده کنیم. به عنوان مثال امروز چنانچه بخواهیم در مورد ایمان بحث کنیم، بحثمان در مورد ایمان تنها بحثی عرفانی، کلامی و یا دینی نیست. در حال حاضر بحث های روانشناسی بسیار وسیعی درباره ایمان وجود دارد. همچنین امروزه در بحث های بیولوژیک و زیست شناختی ایمان تحقیقات وسیعی می شود چونکه ایمان پایه های زیست شناختی دارد. از طرفی ایمان هم با سازمان روانی ارتباط دارد و هم با نهادهای اجتماعی. بنابراین اگر امروز بخواهیم ایمان را بخوبی بشناسیم باید از پتانسیل علوم مختلف استفاده کنیم.
مطالعه میان رشته ای صرفاً مطالعه بین علوم تجربی و انسانی نیست. استفاده از مطالعات میان رشته ای را مساله تعریف می کند. یعنی مساله مشخص می کند که در مطالعات میان رشته ای شما نیاز به کدام علوم دارید. مسائل امروز اقتصادی، الهیاتی و روانشناختی و حتی داروسازی، مسائل غالباً چند تباری اند و نیاز به مطالعات میان رشته ای دارند.
*حوزه های مطالعاتی در رشته های علوم انسانی تا چه حد قابلیت پبوند با رشته های دیگر و میان رشته ای شدن را دارند؟
کمتر حوزه ای در علوم انسانی می توان یافت که نتواند از پتانسیل مطالعات میان رشته ای بهره ببرند. به عنوان مثال در فلسفه، بحث خیال، قوه خیال و صور خیالی، در سنت علمی ما یک بحث فلسفی بوده است. کسانی مثل فارابی و ابن سینا و قبل از آنها ارسطو در این زمینه نظریه پردازی فلسفی نموده اند. اما مولوی در این باب کشفی انجام می دهد. او متوجه می شود که صور خیالی کارکرد اجتماعی دارد. انسان بر اثر صور خیالی اش در جامعه نقش ایفا می کند. بحث صور خیالی امروزه با عنوان ایمیج مورد توجه رشته های بسیار متنوع شده. ایمیج ها برای ما قدرت اقتصادی و سیاسی هم می آورد و در روابط بین دول هم قابل نقش آفرینی است.
از طرفی تحلیل های زیست شناختی و روانشناختی ایمیج وجود دارد. ما در یک بحث به ظاهر فلسفی مشاهده می کنیم یک حوزه بزررگ بین رشته ای وجود دارد. بنده در کتاب “قدرت انگاره” مباحث میان رشته ای را مطرح نمودم که لزوماً به مبحث اخلاق حرفه ای ورود پیدا نمی کند ولی از آن در این مبحث استفاده می کنیم. این کتاب بزودی منتشر می شود.
در امکان استفاده از مطالعات میان رشته ای دو نکته وجود دارد. اول اینکه در هر حوزه ای می توان از مطالعات میان رشته ای بهره برد. دوم اینکه باید بدانیم مطالعات میان رشته ای چیست؟ برخی به یک سری حصر گرایی های پنهان اسم میان رشته ای داده اند. در حالیکه این مطالعات استفاده از تعامل بین رشته هاست که در حل بسیاری از مشکلات امروزی می تواند کمک کند. به عنوان مثال در فقه، از آن جهت که شناخت موضوع حکم فقهی لازم است، برای کسب این شناخت، به مطالعات میان رشته ای نیاز است. در بحث عرفان هم همینطور است.
در بسیاری از موارد تحقیقات میان رشته ای جا نیافتاده است. اگر این تحقیقات جا بیافتاد متوجه می شویم که مطالعات میان رشته ای تقریباً در حل اکثر مسائل علوم انسانی مفید است. نقش علوم انسانی در حوزه علوم دیگر بسیار حائز اهمیت است. به عنوان مثال نقش علوم انسانی بخصوص حوزه روانشناسی در شهرسازی و معماری بسیار مهم است. مثلاً برای طراحی یک اتوبان، از ورودی تا خروجی های آن مستقیماً به روانشناسی افراد باید توجه شود.
در ایجاد فواصل خروجی ها باید علاوه بر دانش شهرسازی به روانشناسی رانندگان هم پرداخت و حتی رانندگی خانم ها و آقایان را هم در آن لحاظ کرد. مطالعات روانشناختی رانندگان یک اتوبان است که می تواند به چگونگی طراحی خروجی های اتوبان بیانجامد. بنابراین ما در طراحی سازه های اینچنین به روانشناسی هم نیاز داریم. مطالعات میان رشته ای نگاه متعالی و جامعه نگر به دانشمند می دهد. در این نگاه حوزه هایی که تا کنون بین رشته ای به نظر نمی آمد به مرور با طرح مسائلشان نشان دادند که نیازمند به این مطالعات هستند. بنده در تدریس کتاب اسفار، غالباً به جنبه های بین رشته ای مباحث اسفار می پردازم.
*آیا پیوند برخی علوم انسانی و طبیعی با علوم دینی به معنای اسلامیزه کردن علوم نیست؟
دانشهای دینی ما گستره های معرفتی هستند که از یک طرف به آموزه های دینی وابسته اند و از طرفی دیگر در فرهنگ ما و توسط دانشمندان ما رشد کرده و بالنده شده اند. علوم دینی ما با علوم انسانی غربی و همچنین علومی که از غرب آمده اند می توانند در مدل های بین رشت ای تعامل کنند. اگر گستره های معرفتی موجود را با گستره های علوم نسانی موجود به تعامل بکشانیم، قطعاً هردو طرف سود خواهند کرد. قطعاً اگر ما دانش فقه، حقوق روانشناسی و جامعه شناسی خودمان را با علوم غربی در تعامل قرار دهیم هر دو طرف سود خواهند برد. اینکه علوم اسلامی می شود یا خیر بحث دیگری است اما از موضع مطالعات میان رشته ای باید بگویم: رویکرد بین رشته ای بین دانش های رشد یافته دینی با دانش های علوم انسانی خود یک سیاست است. در علوم انسانی هم برای تولید علم باید از مطالعات بین رشته ای بهره برد چون مساله محور هستند.
*شما چندی است در زمینه اخلاق سازمانی و اخلاق حرفه ای فعالیت دارید. این فعالیت شما چه پیوندی با مطالعات میان رشته ای دارد آیا به نظر شما اخلاق به عنوان یک رشته از علوم انسانی در این زمینه مطرح است یا ضرورتی است برای تمام علوم و فعالیت های اجتماعی؟
اخلاق ضرورت هر چیزی است. امروزه اخلاق به دانش گسترده ای تبدیل شده است. امروزه ما علوم اخلاق و فرا اخلاق داریم. اخلاق هنجاری و کاربردی که خود اخلاق کاربردی بیش از پنجاه شاخه دارد. همچنین جامعه شناسی و روانشناسی اخلاق که خود شاخه های اخلاق توصیفی هستند. لذا اخلاق خود یک علم ورشته ای گسترده در میان رشته های انسانی است. نکته دوم اینکه اخلاق هنجاری کاربردی یعنی (Applied ethics) و اخلاق حرفه ای ماهیت بین رشته ای دارند. برای اینکه بتوان اخلاق حرفه ای را کاربردی کرد از طرفی در علوم دینی باید به جدیت کار کرد و روایات و تقاسیر را شناخت و از طرف دیگر باید با دانش مدیریت به حد زیادی آشنا بود که بنده در هر دو زمینه به جدیت فعالیت نمودم و اکنون مشاهده می کنم که مباحث و مسائل اخلاق حرفه ای قطعاً و بدون استثنا نیازمند رهیافت مطالعات میان رشته ای است. چنانچه مطالعات میان رشته ای نباشد نمی شود در صنعت اخلاق حرفه ای را ترویج داد.
بنده از مطالعات میان رشته ای آموخته ام که مدل سازی چیست؟ سازمان چه نقشی دارد؟ و حتی چگونه می شود “رساله الحقوق” امام سجاد(ع) را تبدیل به مدلی برای اجرای اخلاق سازمانی کرد؟ چگونه می شود از منابع بی کران دینی مسائل امروز صنعت را پاسخ داد؟ بنابراین اگر در زمینه اخلاق حرفه ای موفقیت هایی به دست آمده و سازمان های بزرگ هم به لزوم اخلاق در ساختار اجرایی خود پی برده اند و کارگاه هایی در این رابطه برگزار می شود به دلیل بهره مندی از مطالعات میان رشته ای است. به دلیل تقدم شناخت مساله بود که قبل از اینکه اخلاق حرفه ای را منتشر شود “روش شناسی مطالعات دینی” را تألیف نمودم . این کتالب در سال ۱۳۸۰ به لزوم مطالعات میان رشته ای پرداخت. همچنین در کتاب ” روش شناسی فلسفه ملاصدرا ” رهیافت بین رشته ای ملاصدرا را در گشودن مسائل تبیین نمودم به همین دلیل است که ملاصدرا توانسته یک فلسفه قوی بنام حکمت متعالیه ایجاد کند.
نظر شما